.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
مدل دولت رانتی یا فرهنگ تمدن ساز ایرانی؟
مدل دولت رانتی یا فرهنگ تمدن ساز  ایرانی؟




«هر گاه عظمت دریا را می بینی

به رودهایی که آن را پر می کنند بیاندیش

وآنگاه دریای اندیشه ات را از افکار ناب دیگران لبریز کن»



مقدمه



در هر جامعه پاره ای از موضوعات در متن توجه نخبگان فکری و اجرایی قرار دارند و پاره ای نیز در حاشیه هستند.این تفاوت بیش از هر چیز ناشی ازنوع نگاه مردمان نسبت به شرایط و نظام سیاسی است که به فراخور زمانه تغییر می کند و حکومت ها آن را پی می گیرند.در تاریخ معاصر ایران ، اول مردم مشروطه خواه شدند سپس سلطنت مشروطه شد، مردم دغدغه امنیت داشتند در پی آن رضا خان ظهور کرد ، مردم از تاراج سرمایه های ملی به ستوه آمدند نهضت ملی شدن صنعت نفت به نتیجه رسید، مردم از بیگانگان روی گردان شدند انقلاب اسلامی روابط تازه ای را پدید آورد و مردم حقارت تاریخی از دست دادن سرزمین های خود را دیگر بار برنتابیدند و نتیجه آن شد که دفاع مقدس آفریده شد.

همواره حوزه سیاست در کشور ما به دلیل پیامدهای معیشتی و تاثیرات ایدئولوژیک آن در جامعه در کانون توجه افکار عمومی قرار گرفته تاحدی که امروزه دیگر مردم به شدت سیاسی شده اند در حالی که در بیشتر کشورهای توسعه یافته به دلیل گردش نخبگان و دست به دست شدن قدرت و نهادینگی حوزه سیاست از راه نقش آفرینی نهادهای مدنی ، نخبگان فکری ، رسانه ها، احزاب و گروه های اجتماعی و فرهنگی ، مردم با این موضوع که دولت آنان در سیاست خارجی چه می کند سروکار زیادی ندارند مگر این که آن سیاست ها ، پیامدهای حاد اجتماعی داشته باشد.برای مثال افزایش قابل توجه تعداد سربازان کشته شده آمریکایی در جنگ ویتنام باعث تقویت افکار ضد جنگ در بین مردم آن کشور گردید و پایان یافتن جنگ به یک خواست ملی تبدیل شد.

در کشور ما فرهنگ از مقولاتی است که همواره فرود و فراز داشته ، اما امروزه در حاشیه سیاست قرار گرفته و صرفا به ابزاری برای تحکیم حوزه سیاست تبدیل شده و « هو بما هو موجود » دیده نمی شود.به راحتی برنامه های فرهنگی با تغییر ، تفسیر و برخوردهای حذفی مواجه می گردند.حوزه اقتصاد نیز مثل سیاست به دلیل پیامدهای اجتماعی آن اگر با اهمیت تر نباشد به همان اندازه مهم است.حال سوال این است که فرهنگ چرا در حاشیه قرار دارد؟ پیش ازاین فرهنگ ایرانی چرا تمدن ساز بوده است؟غرب ، فرهنگ لیبرال دموکراسی خود را پایان تاریخ نامیده است در حالی که جهان گرایی فرهنگی غرب به معنای دست خالی بودن سایر فرهنگ ها از جمله فرهنگ ایرانی نیست.

درواقع ، هدف اصلی از این تحقیق ارایه چارچوبی توصیفی و تحلیلی پیرامون تاثیر عافیت طلبی یا رکود فرهنگی و تحول آفرینی فرهنگ در مباحث استراتژیک بویژه استراتژی فرهنگی کشور است .



فرایند اجماع سازی



وقتی در جامعه ای فرهیخته و دارای تمدن چند هزار ساله به نام ایران که پیش از اسلام متمدن بوده و و پس از اسلام نیز به کمال آیین توحیدی پیامبر (ص) نایل آمده کار فرهنگ به جایی در زمانه ما برسد که سطح تحرکات و برنامه های کلان فرهنگی جامعه به تسلسل می افتد و به طرح مباحث اولیه مانند "مکتب ایرانی" و "مکتب اسلامی" باز می گردد باید فرهنگ در جامعه ایران بازخوانی شود. فرق اساسی بلند نظری و کوته نظری در مدیریت امور فرهنگی ،خرد جمعی مردمان را با عقل فردی نسنجیدن یا سنجیدن است.خرد جمعی در جامعه ما نیازمند بروز و ظهور بیشتراست.فرایند اجماع سازی در جامعه یک فرایند تخصصی و استراتژیک است.مباحث فرهنگی در کشورهای توسعه یافته مستقل از حوزه سیاست و خارج از اراده سیاستمداران تعیین تکلیف می شود.فرهنگ در تعیین سرنوشت مردمان نقش اساسی ایفا می کند.هویت ، آزادی ، برابری ، گفتمان ، ارزش ها ، طبقه متوسط ، جامعه مدنی ، هنر ، سینما ، رسانه ، کتاب ، و تمامی مفاهیم کلان فرهنگی باید جایگاه ملی خود را بیابند.این جایگاه را سیاستمداران به فرهنگ نمی دهند بلکه مطالبات و تقاضاهای فرهنگی جامعه باید به صورت قاعده مند و علمی جمع آوری شود تا مبنای تصمیم گیری های فرهنگی قرار گیرد البته قبل از آن نیز باید مختصات فرهنگی و هویت ترکیبی جامعه با تمامی عناصر دینی و میهنی آن برای مردم بازتعریف شود تا آنها به اجماع برسند.آنچه از فرایند جمع آوری مطالبات و تقاضاهای فرهنگی جامعه حاصل می شود تعیین کننده و مبنای عمل خواهد بود.

فرهنگ و هویت ایرانی از سه بخش مکمل یکدیگر تشکیل شده است :

1-تاریخ و تمدن ایران ، کشوری که قدمت چند هزار ساله دارد با آمیزه ای از اسطوره ها ، افسانه ها ، شخصیت ها و سنت های اخلاقی و پسندیده در ایران باستان و پس از اسلام که بسیاری از آن ها همچون زبان پارسی ، آیین نوروز ، شاهنامه و ده ها اثر ملی و نام آشنای دیگر برای جهانیان همچنان وحدت آفرین ، هویت بخش و در راه کمال جویی ملت ما نقش سازنده ای دارند و اگرمانند این سرمایه ها ، برخی بخش های مغفول و یا نادیده گرفته شده فرهنگ ایرانی نیز بازآفرینی و ترویج شوند به مهندسی فرهنگی جامعه برپایه تمامی ظرفیت های فرهنگی کشور و رسیدن به یک استراتژی جامع فرهنگی براساس آن کمک شایان توجهی می کند.مفروض اساسی در این بازآفرینی این است که پارسیان همواره موحد بوده اند.

2- اسلامی بودن است که همزمان با پذیرش اسلام از سوی ایرانیان به افتخار ایرانی بودن ما ، وجهی متعالی تر داده است.ایرانی بودن و اسلامی بودن فرهنگ ما لازم و ملزوم یکدیگرند و در مهندسی فرهنگی جامعه ایرانی بین این دو ، رابطه ظرف و مظروف حاکم است و حتی یک دیدگاه مبتنی براین است که در یک رابطه هم نشینی ، فرهنگ اسلامی به صورت ایرانی درآمده و فرهنگ شیعه نمود بارز آن است.اسلام یک دین اجتماعی است و هر جامعه به اندازه ظرفیت خود از آن بهره می برد و ایرانیان در این راه ، به گواه تاریخ موفق تر بوده اند و خدمات فراوانی به اسلام ارایه کرده اند.پارسیان همواره از دو وجه دنیوی و اخروی دین همزمان کمال استفاده را برده اند.توسعه بی بدیل دانش و فرهنگ بشری ازسوی ایرانیان در قبل و بعد از اسلام از افتخارات جامعه ایرانی است.

3-انقلاب اسلامی بخش سوم فرهنگ ایرانی است که سه دهه از حیات پربار آن می گذرد و اینک در دهه چهارم بیش از گذشته نیازمند توجه بیشتر به عناصر هویت ساز ایرانی درچارچوب یک استراتژی جامع فرهنگی است تا بتواند با سایر فرهنگ ها همکاری و ارتباط درون زا داشته باشد.



فرهنگ و کارآمدی



فرهنگ را می توان نوع نگاه انسان های یک جامعه به زندگی که در اثر انباشت و تراکم آن در گذر زمان از نسلی به نسل بعد انتقال یافته دانست . فرهنگ ، درواقع، نظام ارزشی یک جامعه را بوجود می آورد و افراد تحت تاثیر آن به گذشته ، حال و آینده می نگرند.

همانطور که در حوزه سیاست ، سیاستمدار خوب باید تا حد کافی سیاست شناس نیز باشد و سیاست پیشگی و سیاست شناسی با یک نسبت قابل قبول و قابل دفاع در کنار یکدیگر باید قرار گیرند در حوزه فرهنگ نیز این ضرورتی انکارناپذیر است.برپایه راهبرد مهندسی فرهنگی در کشور باید گفت برنامه ریزان، طراحان و مجریان برنامه های کلان فرهنگی فقط وقتی که در حد استانداردهای حرفه ای دارای درون مایه و آموخته های فرهنگی موردنیاز باشند می توانند نظام ارزش های جامعه را با تمامی عناصر هویت ساز آن بشناسند و به کارآمدی جامعه و توسعه درون زای آن بیافزایند.

با بررسی بیشتر واژه دقیق مهندسی در عبارت مهندسی فرهنگی به پیچیدگی نحوه استفاده و تعمیم برخی از فرایندهای فنی تولید محصول در علوم طبیعی به حوزه علوم انسانی و بویژه فرهنگ پی می بریم.به نظر نویسنده مهم ترین ره آورد این تعمیم پیش بینی پذیر ساختن حوزه فرهنگ کشور است.

در حوزه فرهنگ به دلیل وزن بیشتر فرایندهای کیفی نسبت به فرایندهای کمی و فنی در آن ، تفکیک بین برنامه ریزان ، طراحان و مجریان فرهنگی و انطباق برنامه ها و نقشه ها و کیفیت اجرا با خواسته های مردم با آنچه که در فرایندهای فنی تولید محصولات صنعتی رعایت می شود بسیار متفاوت است . درعلوم طبیعی و بویژه در فرایندهای فنی تولید محصول صلاحیت برنامه ریزان ، طراحان و مجریان قبل از اجرای کار احراز می گردد ، اما در حوزه فرهنگ این صلاحیت ها کمتر به صورت استانداردهای لازم الاجرا درآمده و کنترل می شود.

در فرایندهای فنی، نظام های کنترل کیفیت برای انطباق محصول با استانداردهای موردنظر مشتریان از نقش حیاتی برخوردار است . اما در حوزه فرهنگ ، استانداردهای مناسب یا وجود ندارد یا ضمانت اجرائی آن کافی نیست و یا به عبارت بهتر باید گفت که در حوزه فرهنگ به دلیل تعدد برنامه ریزی ها و ناهمسویی آنها تفکر سیستمی فراگیر دیده نمی شود.

مزیت های نسبی کشور در حوزه صنعت یکی از اصول اساسی در برنامه ریزی های کلان اقتصادی کشور و توجه به اولویت های آن با هدف دوری از سیاست اشتغال زائی صرف است که توجیه اقتصادی دارد. رقابت در تمامی عرصه های صنعتی با آزاد شدن قیمت ها و حذف یارانه ها و پیوستن به اقتصاد بازار آزاد و برداشتن تعرفه های گمرکی در واردات و صادرات با توجه به محدودیت های اقتصاد ملی امکان پذیر نیست و مزیت های نسبی کشور باید مورد توجه قرار گیرند.در حوزه فرهنگ نیز در عرصه های بین المللی فرصت ها و محدودیت هایی برای رقابت وجود دارد.براین اساس ، حوزه فرهنگ به برنامه ریزی استراتژیک نیازمند است تا فرصت ها و محدودیت های آن در سطح ملی ، منطقه ای و بین المللی مورد شناسائی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

از این رو ، فرهنگی کارآمد است که بتواند با استانداردهای حرفه ای کار کند و از فرصت های موجود به خوبی بهره بگیرد و تهدیدهای فرهنگی جامعه را از راه همکاری متقابل با سایر فرهنگ ها به حداقل برساند.



فرهنگ نفتی



در کشور ما به دلیل ساختار حکومت و شکل متمرکز نظام سیاسی ، میزان دسترسی به منابع مالی و ثروت جامعه عمدتاً در نزدیکی افراد به حلقه های قدرت و حکومت مرکزی معنا و مفهوم واقعی پیدا می کرده است.براساس مدل دولت رانتیر ، دولت های دارای اقتصاد تک محصولی و مبتنی بر صادرات مواد خام از جمله منابع نفتی بخش اعظم درآمدهای ارزی را که اکثریت منابع مالی کشور را نیز تشکیل می دهد به صورت انحصاری در اختیار دارند و مسوولیت توزیع درآمدها در جامعه نیز به عهده آنان است.سازوکار توزیع ثروت در ایران فرصت های اقتصادی نابرابری را به نام رانت پدید آورده که در استفاده برابر از آن آزادی و امکان لازم برای کل شهروندان وجود ندارد و میزان دسترسی افراد به منابع و رانت ها براساس نزدیکی به حلقه های قدرت و شخصیت های سیاسی در ایران تعریف و تعیین می شود و دموکراسی به معنای آزادی شهروندان در استفاده از فرصت های برابر به تناسب شایستگی ها و توانمندی های آنان ، در جامعه ما ، گرچه با موانع ساختاری روبرو بوده ولی باید در دهه چهارم بتواند به انحصارات و شیوه های رانتی که در فرهنگ سیاسی جامعه نیز تا حدود زیادی رسوب کرده پایان دهد.

از این رو ، اقتصاد نفتی برپایه مدل دولت رانتیر که جامعه را در بسیاری از عرصه های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی به دولت وابسته می کند به عقیده نویسنده فرهنگ نفتی یا دولتی را نیز به شکل امروزی پدید آورده و باعث شده این فرهنگ بر زندگی مردمان متمدن و تحول آفرین این آب و خاک تحمیل گردد و مردم نتوانند به خوبی از سرمایه های ملی بهره برداری کنند.مردم ما باید شاهد برنامه هایی باشند که اولاً ، متکی به درآمد ها و ارزش افزوده حاصل از تولید فراورده های نفتی و صنایع فرادستی و فرودستی آن است.ثانیاً ، براساس مزیت های نسبی کشور به سوی جایگزینی تدریجی صنایع استراتژیک دیگر با ظرفیت های بومی مناسب به جای نفت پیش برود.ثالثاً ، بخش های مولد و رقابت پذیر جامعه را با افزایش سطح تعاملات بین المللی و ایجاد بسترهای حمایتی لازم در عرصه های جهانی معرفی و پشتیبانی کند.واقعیت این است که ارزش افزوده تولید شده از ذخایر نفتی در کشور ما فوق العاده پایین تر از سطح توانمندی های تولیدی ملت و سطح سرمایه گذاری موردنیاز برای نسل های آینده است.

هر ملتی بواسطه میزان افتخارات و ناکامی های خود در طول تاریخ دارای شناسنامه ای است و هویت برجسته یا ناپیدایی دارد.آلمانی ها به سخت کوشی شهره هستند ، انگلیسی ها مردمانی منظم اند ، روس ها دارای ناسیونالیسم قوی هستند ، ژاپنی ها ملتی بهره ورند ، فرانسوی ها ملیت و ادبیات برجسته ای دارند ، چینی ها انضباط اجتماعی بالایی دارند ، ایتالیایی ها دارای فرهنگ غنی و باشکوهی هستند و ایرانی ها نیز یکی از غنی ترین تمدن های بشری را دارند.ملتی به نام ایران که تمدن ساز است و زمانی نیمی از جهان در قلمرو او بوده و سهم بسیار ارزنده ای در توسعه فرهنگ جهانی و علوم بشری داشته نمی تواند و نباید این ویژگی های ذاتی و تاریخ ساز خود را به فراموشی بسپارد.بیداری ملت ایران بعد از هر دوره رکود فرهنگی بسیار تحول آفرین است.پارادوکس فرهنگ اقتصاد نفتی و فرهنگ تمدن ساز ایرانی در دوره معاصر به نفع فرهنگ تمدن ساز ایرانی باید حل شود و به همگان یاد بدهد که عافیت طلبی برآمده از فرهنگ نفتی و دولتی که بیشترناشی ازبرنامه ریزی های غلط اقتصادی و سطح پایین تعاملات بین المللی بوده است در برابر تحول آفرینی تمدن ایرانی دارای ریشه نیست و موقتی و گذرا بوده و با اراده ملت به پایان این راه خواهد رسید.به نظر نویسنده لازمه عبور از مدل دولت رانتی ، استفاده درست و همه جانبه از ظرفیت های فرهنگ تمدن ساز ایرانی با تمامی اجزای هویت ساز آن است.



فرهنگ تمدن ساز ایرانی



در ایران پس از انقلاب اسلامی ، ما با سه دسته از تصمیم گیران مواجه هستیم که به ترتیب مسوولیت شکل گیری ، حفظ و توسعه انقلاب را به عهده داشته اند:

1-پدیدآورندگان انقلاب که مسوولیت شکل گیری انقلاب و دوره بسط محوری پس از آن تا سال های میانی جنگ برعهده آنان بوده و بیشتر به توسعه پایگاه بین المللی انقلاب اهتمام جدی داشته اند.

2-حفظ کنندگان انقلاب با اندیشه هایی که در دوره حفظ محوری انقلاب ما شاهد آن بوده ایم.این عده تا پایان جنگ ایران و عراق صرفاً به حفظ و حراست از کیان کشور می اندیشیده اند.

3-توسعه دهندگان انقلاب که با وقوع شرایط جدید پس از دفاع مقدس در محیط داخلی و تغییرات عظیم در محیط نظام بین المللی حضورشان در چارچوب برنامه های توسعه ملی درصحنه های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و نظامی کشور دیده می شود.

البته ، آنچه در این میان حائز اهمیت بوده این است که در کشور مرز روشنی بین پدیدآورندگان ، تثبیت کنندگان و توسعه دهندگان انقلاب وجود ندارد.شاید ، یکی از دلایل اصلی این است که پس از انقلاب اسلامی در ایران وجه غالب در تصمیم گیری ها اتکا به ایدئولوژی است.عامل ایدئولوژی که ناشی از هویت دینی نظام جمهوری اسلامی ایران است باعث شده که محیط داخلی نظام سیاسی به شدت ارزش گرا باشد.گرچه تفاوت زیادی ازاین حیث بین پدیدآورندگان ، حفظ کنندگان و توسعه دهندگان انقلاب اسلامی مشاهده نمی شود ، ولی با این حال هریک از آنان قرائت های خاص خود را دارند.نمونه بارز آن ، اختلاف در فهم نخبگان فکری و اجرایی کشور از مسائل درونی و پیرامونی در جهان است.

با توجه به تقسیم بندی بالا ، گفتمان های انقلاب اسلامی در سه دسته قرار می گیرند:

اول ، گفتمان ساختارگرایان که شامل جامعه روحانیت مبارز و تشکل های موسوم به اصول گرایان است.

دوم ، گفتمان اصلاح گرایان که شامل مجمع روحانیون مبارز و تشکل هایی مانند آن است.

سوم ، گفتمان عمل گرایان که شامل تشکل های موسوم به جریان سوم انقلاب اسلامی است که به نظر نویسنده رشد روزافزون خواهند داشت.

با توجه به گفتمان های مذکور در نظام داخلی ایران و رویکرد فرهنگی هر کدام ، پی می بریم که دیدگاه های کلان فرهنگی در کشور از همدیگر فاصله گرفته و دستیابی به ادبیات مشترک و اجماع ملی در حوزه فرهنگ ،کاری بس سخت می نماید.اما گریزی نیست؟باید هویت ایرانی و فرهنگ ایرانی در حیات پربار خود که در طول تاریخ با فرود و فراز های بسیار نیز همراه بوده دوباره به سهم شایسته خود در انباشت تجربه فرهنگی جهانیان در زندگی و مقوله توسعه یافتگی بمثابه سرمایه مشترک بشری دست یابد که چیزی جز این زیبنده ما نیست.ولی چگونه؟یقیناً با فاصله و جدایی دیدگاه های کلان فرهنگی جامعه و نبود یک استراتژی جامع فرهنگی در کشور امکان این مهم وجود ندارد ، پس باید به فکر چاره بود و تلاش و کوششی بسیار صرف کرد.از این رو ، برای بازتعریف و مهندسی مجدد در حوزه فرهنگ باید گفت :درمهندسی فرهنگی جامعه ایرانی باید اضلاع مثلثی را ترسیم کرد که ضلع اول آن، ایرانی بودن و ضلع دوم آن، اسلامی بودن است که همزمان با پذیرش اسلام از سوی ایرانیان به افتخار ایرانی بودن ما ، وجهی متعالی تر داده است.و ضلع سوم این مثلث جهانی ماندن فرهنگ ایرانی و به حداکثر رساندن سهم ایرانیان در تولید فرهنگ و سرمایه های مشترک بشری است.به عقیده نویسنده، راز ماندگاری و استحکام فرهنگی ما در حل درست این معادله سه مجهولی و رابطه و تناسب فرهنگی سه جانبه آن است.ایرانی بودن و اسلامی بودن با رعایت نسبت مشترک آن در هنگام طرح و پیگیری دیدگاه های کلان فرهنگی کشور از سوی نخبگان دانشگاهی و طراحان و برنامه ریزان و مجریان ارشد فرهنگی کشور به تجربه ای قابل احترام و پیروی درنزد سایر ملل جهان تبدیل خواهد شد و به همگان می آموزد که نتیجه سازگاری و هم افزایی فرهنگی- نه ایدئولژیک – تمدن ایرانی و فرهنگ اسلامی، به آفرینش فرهنگ غنی تر می انجامد.از این پس ، بدون ملاحظات سیاسی می توان به ترویج آموزه های ملی گرایانه فراوانی مثل «حب الوطن من الایمان » پرداخت. از این رو ، ترویج شعائر دینی ملی گرایانه برای زندگی دنیوی فرزندان ما در برابر تمامیت خواهی فرهنگ لیبرال دموکراسی بخشی از این استراتژی کلان فرهنگی موردنظر این پژوهشگر است که با طراحی و پیگیری درست از سوی برنامه ریزان ارشد کشور می تواند سعادت دنیا و آخرت نسل های جدید را نیز درپی داشته باشد و حتی آن را تضمین کند.بازتعریف هویت ایرانی راه حل صحیح معادله سه مجهولی فرهنگ است ، منوط به این که از هر دو رویکرد افراطی پان ایرانیسم و پان اسلامیسم دوری شود.به عبارت دیگر ، هر دو رویکرد افراطی یعنی امپراطوری ایرانی برپایه مرزهای گذشته و یا ایجاد بلوک اسلامی برپایه آموزه ام القرای اسلامی در جهان و لحاظ آن در برنامه های میان مدت کشور باتوجه به محدودیت منابع داخلی و رشد روزافزون تقاضاهای ملت چیزی جز اتلاف سرمایه های ملی را درپی نخواهد داشت.

وجه مشترک آرمان ها و موفقیت های ملت ایران در دوره های پیش از اسلام و پس از آن فرهنگ تمدن ساز ایرانی است که خدمات فراوانی به اسلام ارایه کرده و دراین باره ، ایرانیان جایگاه ممتازی دربین تمامی اقوام و ملل پذیرنده اسلام به خود اختصاص داده اند و با انعطاف پذیری تمدن خود را شکوفا تر ساخته اند و در تاریخ معاصر نیز بارها حماسه آفریده اند.آموزه دوره دفاع مقدس ملت ایران یکی از جدیدترین این حماسه ها است که همگان از نزدیک با ابعاد ژرف آن و حماسه سازان آن آشنایی داریم. آن انسان های هنرمند و شهیدان و شاهدان آسمان و زمین که آرش های کمانگیر ، کاوه های آهنگر و رستم های اسطوره ای را در آن سال های جنگ و در زمان ما بازآفرینی کردند و این ظرفیتی است که همیشه در فرهنگ تمدن ساز ایرانی وجود داشته و دارد و انقلاب اسلامی از این ظرفیت در آن مقطع به خوبی استفاده کرده است و می تواند آن را از این راه یا راه های مشابه و استراتژی فرهنگی موردنیاز آن ماندگار و برای ارایه بهترین الگوی زندگی تا زمان ظهور آماده تر کند.یکی از رهیافت های نویسنده در این نوشتار بر خدمات متقابل ایران و اسلام و پیوستگی تمدن ایرانی و تمدن اسلامی استوار بوده است.

علیرضا سعیدآبادی کارشناس ارشد روابط بین الملل و کارشناس حوزه فرهنگ


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.079 seconds.